کد مطلب:314392 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195
نذر شب هفتم محرم الحرام
جناب حجة الاسلام آقای شیخ قاسم ریاحی پور امام جماعت محترم حسینیه ی همدانی های مقیم قم (خاكفرج) در تاریخ 5 / 4 / 79 شمسی كرامت ذیل را به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام ارسال داشته اند:
ایشان می نویسد: یكی از ذاكرین مصایب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به نام آقای مشهدی رمضان زندی همه ساله شب هفتم محرم الحرام به یاد رشادت ها و شجاعت های حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام در حسینیه ی سجادیه ی قم اطعام دارند. در ماه محرم 1419 قمری جریان ذیل برای ایشان اتفاق می افتد. ایشان چكی به مبلغ یكصد و پنجاه هزار تومان برای اطعام شب هفتم محرم الحرام تهیه كرده تا نذر خود را ادا كرده باشد.
عصر روز پنجم محرم به گذرخان قم آمده (بازارچه) تا از مغازه آقای كبیری جزوه ی نوحه خریداری كند. در این زمان چك مزبور از جیبشان روی زمین می افتد. ایشان متوجه نشده، وقتی به منزل می رود، بعد از نماز مغرب و عشا و استحمام لباس می پوشد تا به حسینیه برود، ناگهان متوجه می شود كه چك در جیب او نیست. با حالتی
[ صفحه 314]
مضطرب به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل می شود، از منزل خارج می شود تا از افراد سؤال كند آیا كسی چك را پیدا كرده یا نه؟ تا به گذرخان می رسد در حالی كه سه ساعت گذشته و با توجه به این كه بازارچه گذرخان یكی از شلوغ ترین مراكز قم است. وقتی به گذرخان كنار مغازه آقای كبیری می آید با كمال تعجب می بیند چك جلو مغازه ی مزبور روی زمین افتاده و چشم احدی او را ندیده و كسی آن را برنداشته است.
آری، این نیست جز توسل و توجه آقا قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام.
ایشان می نویسد: یكی از ذاكرین مصایب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به نام آقای مشهدی رمضان زندی همه ساله شب هفتم محرم الحرام به یاد رشادت ها و شجاعت های حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام در حسینیه ی سجادیه ی قم اطعام دارند. در ماه محرم 1419 قمری جریان ذیل برای ایشان اتفاق می افتد. ایشان چكی به مبلغ یكصد و پنجاه هزار تومان برای اطعام شب هفتم محرم الحرام تهیه كرده تا نذر خود را ادا كرده باشد.
عصر روز پنجم محرم به گذرخان قم آمده (بازارچه) تا از مغازه آقای كبیری جزوه ی نوحه خریداری كند. در این زمان چك مزبور از جیبشان روی زمین می افتد. ایشان متوجه نشده، وقتی به منزل می رود، بعد از نماز مغرب و عشا و استحمام لباس می پوشد تا به حسینیه برود، ناگهان متوجه می شود كه چك در جیب او نیست. با حالتی
[ صفحه 314]
مضطرب به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل می شود، از منزل خارج می شود تا از افراد سؤال كند آیا كسی چك را پیدا كرده یا نه؟ تا به گذرخان می رسد در حالی كه سه ساعت گذشته و با توجه به این كه بازارچه گذرخان یكی از شلوغ ترین مراكز قم است. وقتی به گذرخان كنار مغازه آقای كبیری می آید با كمال تعجب می بیند چك جلو مغازه ی مزبور روی زمین افتاده و چشم احدی او را ندیده و كسی آن را برنداشته است.
آری، این نیست جز توسل و توجه آقا قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام.